خنجر در رگهای نور
- جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۰۹ ب.ظ
- ۱ نظر
او که در محض سیاهی، نور بود |
بانگ حق در گوش ظلم و زور بود |
او که در عصر جهالت های نو |
خوار در چشمان قومی کور بود |
حنجرش را خرج دینش می نمود |
حرف او برّنده و مأثور بود |
استخوان کفر با حرفش شکست |
شاه سلمان پیش او مقهور بود |
شاه وهابی هم آوردش نبود |
او در این میدان فقط مأمور بود |
نقشه از صهیون و اجرا از سعود |
قاضی وهابیان، مزدور بود |
مثل یحیی حرف حق میزد نِمر |
همچو یحیی قاتلش مخمور بود |
گرچه صوتش را بریدند از گلو |
خون پاکش جوششی از نور بود مهدی قانع پور 94/10/25 |